۱۳۸۳ آذر ۱۶, دوشنبه

من می کوچم پس هستم !

از قدیم گفته اند اجاره نشینی خوش نشینی ست. بالاخره این همه سقا خانه ای که شمع روشن کردیم و آن همه امامزاده ای که دخیل بستیم افاقه کرد و ما هم صاحب خانه شدیم. اینکه با این سواد اکابری چقدر به سر ومغزمان کوبیدیم و رنج دات کامی شدن (بهتر بگویم دات نتی شدن) را به جان خریدیم بماند. خلاصه اینکه کورمال کورمال مشق Movable Type کردیم و پا در جای پای بزرگان گذاشتیم.یادمان باشد سر نماز ظهر بروبچه های گردون را هم دعایی بکنیم. خدا عمرشان بدهد. تا به این پیرمرد خرفت حرف حالی کنند و آداب MT یاد بدهند گاس موهاشان رنگ دندانها شان شده است.
خدا از بزرگی کمشان نکند.الهی hit به سایتشان ببارد. خدا ترافیکشان را یک روی local host صد روی اینترنت افزون کند.
آقا دروغ چرا ؟ تا قبر آ ...آ...آ...آ. یادمان می آید کشاکش جنگ ممسنی بود. آقا را خدا عمرشان بدهد یک نعره ای سر ما کشید که قاسم آقا ( البته آقایش را ما خودمان به خودمان میگوییم) برو یک مرقومه ای بنویس که اگر انگلیسا با آن چشمای چپشان خواستند توبه نامه بنویسند بیایند بنویسند که ما از خونشان بگذریم. ما تا به خودمان بجنبیم و قلم و دوات از پر شالمان بیرون بکشیم آقا یک کرور از انگلیسا را به درک واصل کرده بود.مثل حالا نبود که اینجا روم گلاب به روتان انگشتت را بجنبانی خبر تا پتل پورت رفته باشد.
خدا برای شما هم بخواهد! ما که بقچه مان را بستیم و فنجان قهوه و کتری و قوری مان را برداشتیم و رفتیم خانه نو ! اگر خواستید بیایید قدمتان روی چشم ! نشانی جدید قهوه خانه این است
http://weblog.minoosh.net
قرارشده این چند تکه رخت و لباس ما را هم که هیچ سمساری نمیخرد برایمان بار کنند و بیاورند به خانه جدید. تا ببینیم چه میشود...