۱۳۸۲ مرداد ۲۸, سه‌شنبه

پروانه


پيچيده ای به کوچه های تنگ
خاطرات پروانه زير پايت ساييده نخواهد شد
يک استکان سيب سرخ
بر امدگی و سفیدی اش

دراز به دراز لميده ای بی خيال اينکه
هر چشم
سفيدی سيب تو را زاغ بزند
باران هم دستم را
به تو مي رساند
هميشه پشت دخترکان کولی هزار خال مرگ ودرود سبز ميشدی
که برای هر خالی هزار هزار
پروانه رفته اند
من بودم و دريا
ستاره شاهد است چقدر باران از من گذشت