قفس 2
پرواز را به خاطر بسپار ، پرنده مردنيست
فروغ
گفتند ،
روي سفره هفت سين امسال ،
سين هفتم ،
سر بريده كبوتريست ،
كه آواز آسمان بي چلچله مي خواند ،
چيزي شبيهِ " پرواز ،ممنوع است " !
شك دارم !
شايد سر سفره هفت سين امسال ،
سر بريده كبوتري باشد اما ،
كبوتر به پرواز زنده است ،
آواز با چلچله
خواب با رویا
من با خواب ...
نازنينک من!
بيا بادبادکهامان را همين جا هوا کنيم
که روی آن برهوتهای خانگی مان
جا برای پرواز کودکانه نيست !
باور کن ، من هم يک وجب آسمان آزاد می خواهم !
آری
با تو ام !
از پشت پنجره نگاه کن ؟
چگونه می شود نشست ،
وقتی هنوز ،
زير هر درخت سايه ايست ،
و زير هر سايه ، آوار کابوسی ؟
چگونه می شود ، به دلداری قناری نشست ،
وقتی ، که درون هر قناری قفسی ساخته اند ،
و درون هر قفس ، يکی باغ پر از قناری تسليم !
من ،
پنجره را نخواهم شکست ،
آنقدر آبش خواهم داد ، تا جوانه دهد ،
و وقتی درخت شد ،
زير شاخه هایش ،
سايه ام به دلداری قناری ها ،
آواز بخواند
وآنگاه سوگ واپسین خواهد بود...