۱۳۸۳ مرداد ۱۰, شنبه
در چوبي
جغدي آمد
بر شانه ام نشست
ناله اي كرد
و خاطرات شومش را به من بخشيد
و رفت ...
باد آمد
سر بر شانه ام ماليد
ضجه زد
و شنيده هاي سياهش را در من نهاد
و رفت ...
راستي !
چه كسي آواز هاي حزن آلود اين در چوبي را مي فهمد ؟
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی