برگ
خشك و تكيده فرياد مي كشم :
خش خش
زرد مي شوم
ميبارم از مادر درخت
ناله ميكنم :
خش خش
باد به تازيانه مي زند مرا:
خاموش،
كسي حرف تو را نمي فهمد
سكوت كن
…وانگاه مي برد مرا
مي برد
مي برد ...
وتا بهار در خاك باغچه فراموش ميشودم ...