۱۳۸۳ اردیبهشت ۴, جمعه

يادداشتهاي سرزمين اسقف ها...

تصميم گرفته ام اينبار بيشتر بنويسم...

:: پرواز با نيم ساعت تاخير انجام شد. كادر پرواز آليتاليا طبق معمول در اوج شلخته گي از مسافران با شراب سفيد و قهوه كنياك پذيرايي كردند
:: قوانين كشوري در مورد حجاب در اولين فرصت ممكن توسط ملت هميشه در صحنه زير پا گذاشته شد. من كوچكتر از آنم كه براي اين ملت غيور پيامي بفرستم . فقط ميخواهم جريان چانه و مشت محكم و ... را ياد آوري كنم
:: فرودگاه مالپنزاي ميلان در اوج شلخته گي خاص ايتاليايي بود . اگر شما منطق خاصي در مخلوط كردن چمدانهاي مسافران تهران - ميلان با مسافران ترانزيتي مسكو - ميلان- نيويورك پيدا كرديد يك مداد سوسمار نشان فرد اعلا از من جايزه ميگيريد.
:: جاده ميلان - جنوا بسيار زيباست. جاده كرج -چالوس را يادتان بيايد. اول خرابش كنيد بعد جايش يك اتوبان چهار باندي بكشيد .برايش هر بيست كيلومتر يك عوارضي بگذاريد و گشتهاي عفاف و ايست-بازرسي هاي مرزن آباد را هم برداريد يك چيزي ميشود شبيه جاده ميلان - جنوا .
:: شهر جنوا جاي جالبي ست. هيچ جايي به نام مركز شهر وجود نداد. انگار دنباله آلپ يك دفعه به دام خليج جنوا افتاده. شهري تكه تكه ساخته كه روي دامنه كوه پخش و پلا شده و با يك عالمه تونل پيچ در پيچ به هم وصل شده. يك كيك وانيلي را در نظر بگيريد كه يك مشت كشمش رويش پاشانده باشند و هر كشمش را با يك دالان به كشمشهاي مجاور وصل كرده باشند.
:: يك دفتر كار شيك برايم ترتيب داده اند. هر چه باشد اينبار قرار است برايشان چند ميليون يورويي كاسبي كنند. منظره خليج از پشت شيشه بسيار زيباست
:: اگر من خدا بودم فرمان ميدادم مرا فقط در كليساهاي كاتوليك رومي پرستش كنند. بسكه اين كليساها چشم نوازند...
:: نهار اول در يك رستوران ناپلي صرف شد. پيش غذا خوراك صدف دريايي ، آلگ شيرين به همراه هشت پاي پخته و لابستر و شراب روزه (صورتي) بسيار لذيذ بود. غذاي اصلي پاستا با صدف به سبك ناپلي بود. آشپز شخصا بالاي ميز حضور داشت تا لذت خوردن را در چشمهاي ما ببيند. ايتاليايي ها هنر خوب خوردن را فوت آبند...

ادامه دارد...