۱۳۸۳ مرداد ۱۱, یکشنبه

برگ

خشك و تكيده فرياد مي كشم :
خش خش

زرد مي شوم
ميبارم از مادر درخت
ناله ميكنم :
خش خش

باد به تازيانه مي زند مرا:
خاموش،
كسي حرف تو را نمي فهمد
سكوت كن


…وانگاه مي برد مرا
مي برد
مي برد ...

وتا بهار در خاك باغچه فراموش ميشودم ...