۱۳۸۳ اردیبهشت ۸, سه‌شنبه

يادداشتهاي سرزمين اسقف ها 4 ...

:: دارم شراب شناس ميشوم. دوستم Mauro دارد به شكل فشرده تمام تجربياتش را در زمينه شراب به من منتقل ميكند.دفعه اول كه برايش شراب سفيد- به قول خودش biancovino- سرو كردم از خنده ريسه رفت . به زعم او 25 اشتباه كردم . راستش را بخواهيد كمي به من برخورد. مثلا لوطي ما در عرق خوري براي خودمان ادعايي داريم! . خودمانيم چه كيفي دارد شراب اين ايتاليايي هاي گند دماغ را بچشي و در باره اش نظر بدهي و آخرش ازشان بخواهي كه عوضش كنند.ديشب به يك رستوران سيسيلي رفتبم و براي اولين بار اينكار را كردم .تعجب كرده بود و هي ميگفت : perfetto. جاي ساقي خالي ست ...

:: اول چوب پنبه را بوي ميكني. شراب را در گيلاست مي چرخاني. ظاهرش را در نور شمع تماشا ميكني. بو ميكني و كمي ميچشي . اول با نوك زبان و بعد در دهانت ميچرخاني...

::متاسفانه اينجا عرق فروشي مسيو بقوس وجود ندارد. با آن عرق كشمش دو آتشه و لات افكنش...

:: شراب شيراز در نيوزيلند و استراليا توليد ميشود. كمي هم در امريكا و كانادا. اگر حافظ در عصر ما زندگي ميكرد احتمالا تا حالا حتما براي مهاجرت به استراليا يا نيوزيلند apply كرده بود. آخر ميدانيد طفلكي كه گرين كارد نداشت . بايد ميرفت استراليا بز ميچراند. راستي تصورش را بكنيد كه شاهد مو بلوند و كك مكي و چشم زاغي را چطور در غزل به سبك هندي تصوير ميكرد.

:: سفر به فلورانس سفر پر ماجرايي است ... :

... اگردرايستگاه ترن پيزا حتي يك نفر را پيدا نكني كه انگليسي بداند
... و اگر يك نفر پيدا شد كه در جواب Can you speak English بگويد YES جمله اش را به ايتاليايي ادامه ندهد...
... و اگر روز پايان جنگ جهاني دوم باشد و روز تسليم ايتاليا به قواي متفقين





ايستگاه ترن فلورانس







تنها پل فلورانس كه از شر بمبارانهاي متفــقين جان سالم به در برد






برهنگي هم گاهي زيباست اگر ...


 






چه كسي بود ادعا كرد كه "هنر نزد ايرانيان است و بس..." ؟


 


 



ادامه دارد...