۱۳۸۳ اردیبهشت ۲۶, شنبه

وقتي چشمان خدا بسته است...





فيلم سر بريدن يك غير نظامي آمريكايي به دست اسلامگرايان افراطي عراق را ديده ايد؟ اگر نديده ايد و ضمنا تحمل ديدن بدترين صحنه عمرتان را داريد برويد آنرا از اينجا ببينيد. باور كنيد اين فيلم واقعي ست و جايي در روي همين كره خاكي فيلم برداري شده است. فرياد هاي آن جوان مادر مرده را كه آمده بود تا شايد چند خط تلفن در بغداد بفروشد ،شنيديد؟ فريادهاي ساديستي قاتلان را كه با نام خدا اين جنايت را مرتكب ميشدند چطور؟ دوست داشتم مرحوم دكتر شريعتي زنده بود و از او ميپرسيدم آيا اين است منتهاي آن چيزي كه شما در تمام آن سالها براي دادن وجهه ايدئولوژيك به آن سخن رانديد؟ نميدانستيد كه اصولا توليد ايدئولوژي از هر مفهوم مدعي جهان شمولي ، دادن تيغ بدست زنگي مست است؟ چه فرق ميكند پليس سايگون باشد يا مائويست دو آتشه. القاعده اي باشد يا افسر اس اس . راستي كه بايد مجازات شود ؟ آن فوج ديوانه الله و اكبر گو يا كسي كه ايدئولوگ اين لشكر بهائم است و با آميختن كمي چاشني تقدس به هر جنايتي رنگ و لعاب وظيفه شرعي ميزند. راستي فروهر ها را هم اينگونه سر بريدند ؟ حتما آن هم قربتاً الي الله بود ؟ ديگر چيزي نميگويم. برويد باقي را از اين مقاله ابراهيم نبوي بخوانيد كه اينبار استثنائا شما را نميخنداند ...

آري براستي انگار چشمان خدا بسته است ...